سید کریم و هادی خرسندی در سوک پرویز اصفهانی روحش را خنداندند
Description
سخنان هادی خرسند و سید کریم در آیین یادبود استاد پرویز اصفهانیسياوش اوستا بود كه صحبتش را با ترانه زيباي بياد فردين ايرج آغاز كردهhttps://www.youtube.com/watch?v=Akyr6...آيين گراميداشت استاد بزرگوار پرويز اصفهاني سردبير نيمروز جهاني در سالن هتل هيلتون لندن برگزار شد در اين يادبود كه هم ميهنان بسياري شركت كرده بودند جمعي از ياران پرويز اصفهاني سخن گفتنددر ابتدا فيلمي از سرگذشت پرويز اصفهاني و پس از آن مصاحبه تاريخي سياوش اوستا با ايشان و بخشي از مراسم دريافت جايزه بزرگ انساندوستي فرانسه و ترانه هايي پخش شدپيام اردشير زاهدي گشايش برنامه بود و دكتر قاسمي فرنشين كانون ايرانيان در انگليس با چشماني اشك آلود از خاطرات خود با نيمروز سخن گفتپس از ايشان عليرضا نوريزاده و مسعود بهنود سخن گفتند سخنران بعدي سياوش اوستا بود كه صحبتش را با ترانه زيباي بياد فردين ايرج آغاز كرده و گفت همانطور كه دل فردين را شكستند دل پرويز اصفهاني را نيز شكستند و پرويز اصفهاني در ستم زيست و در ستم از جهان رفت. سياوش اوستا با يادآوري آيين از دست رفتن مادر گرامش كه برروي رود سن و در كشتي با موسيقي گروه عشاق و مي ناب برگزار شده بود و در همانسال هادي خرسندي يك نمايشنامه فكاهي در اين زمينه نوشته بود گفت پرويز اصفهاني بشوخي گله كرده بود كه چرا منرا روي كشتي دعوت نكرده بودي؟ مگر ما بد شراب مينوشيم و موزيك ميشنويم؟ و پس از آنها سياوش اوستا با خواندن ترانه اي از شاهكار بينش پژوه روز مرگم همه را مست كنيد از مي ناب باده نوشيد همگي مست و خراب بهر آمرزش من ميكده خيرات كنيد بهر آرامش من غسل دهيدم به شراب سياوش اوستا گفت پرويز اصفهاني استاد ما بود و يك ايراني نمونه بود كه فرهنگ و تمدن و هنر و زبان ايراني را دوست ميداشت و هميشه پرتلاش بود. وي حتي در زندان يك كتابخانه از صدها كتاب داير نمود و نشريه هجرت را در زندان قزل حصار منتشر كرد سخنران بعدي استاد امير طاهري نويسنده و روزنامه نگار جهاني بود كه يكراست از سفر هند و مصاحبه با نخست وزير هندوستان به لندن آمده بود ايشان فاش ساخت كه مدتي سرمقاله هاي نيمروز را بي نام و نشان مينوشته استپس از استاد امير طاهري هادي خرسندي پشت تريبون رفته و با سخنان طنز و زيبايش همه را خنداند هنرمند نازنين سيدكريم آخرين سخنران بود كه ايشان نيز رنگ سوگواري نشست را بسوي خنده و طنز كشانددر پايان افشين اصفهاني پشت تريبون رفته و دليل گزينش نام نيمروز را شرح داده و از همه سپاسگزاري كردافشين اصفهاني گفت پدرم در ٢٧ سالگي در نظر داشت تا نشريه اي بين روزنامه هاي بامداد و پس از نيمروز ايران با نام نيمروز منتشر كند كه پروانه نگرفت و سالها بعد آنرا در غربت منتشر كرد افشين اصفهاني از بابك همسر خواهرش نسرين بخاطر دوستيهاي مهربانانه اش با پدر سپاسگزاري كرداين آيين پرشكوه كه با كف زدن ممتد مردم ادامه ميافت با پخش سرود اي ايران و خواندن و بپاايستادن همه در ساعت ٢١ پايان يافت